English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8547 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
condominium U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
condominiums U اعمال حاکمیت مشترک دو یا چند کشور بریک سرزمین را به نحو اشاعه گویند
interstate commerce U بازرگانی در میان ایالتهای یک کشور
Middle East U سرزمین های میان خاور نزدیک East Near و خاور دور East Far
republic U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
republics U حکومتی که در ان سمت رئیس کشور بالوراثه منتقل نمیشود و مدت ریاست کشور نیز غالب اوقات محدود است و انتخاب رئیس کشور از طریق مراجعه به اراء عمومی صورت می گیرد
Burundi U کشور بروندی در مرکز خاوری افریقا و شرق کشور زئیر
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
extradited U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing U مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
letter of recall U نامهای است که رئیس یک کشور به رئیس کشور دیگرنوشته و از او تقاضای مرخص کردن سفیری را که کارش در مملکت مرسل الیه پایان یافته میکند
territory U سرزمین
clime U سرزمین
terrain U سرزمین
mainland U سرزمین
climes U سرزمین
terren U سرزمین
eldorado U سرزمین زر
region U سرزمین
regions U سرزمین
land n U سرزمین
territories U سرزمین
land U سرزمین
anaclitic U متعلق به
appurtenant U متعلق
dependent U متعلق
thereof=of that U متعلق به ان
thereof U متعلق به ان
el dorado U سرزمین زر کشورزرخیز
canaan U سرزمین موعوداسرائیل
wilderness U سرزمین نارام
terrene U زمین سرزمین
land masses U سرزمین بزرگ
annexation of territory U الحاق سرزمین
fertile land U سرزمین بارور
fertile land U سرزمین حاصلخیز
ice field U سرزمین یخی
wonderland U سرزمین عجایب
wonderland U سرزمین پرنعمت
immeasureable land U سرزمین بیکران
wonderlands U سرزمین عجایب
cloud-cuckoo-land U سرزمین اوهام
wildernesses U سرزمین نارام
cloudworld U سرزمین پریان
wonderlands U سرزمین پرنعمت
Wales U سرزمین ویلز
land U سرزمین دیار
land U سرزمین عرصه
rough country U سرزمین ناهموار
southland U سرزمین جنوب
spatial planning U امایش سرزمین
mother land U سرزمین مادری
land mass U سرزمین بزرگ
no man's land U سرزمین بی صاحب
chromic U متعلق به کرومیوم
heraldic U متعلق به منادی
therof U متعلق بان
conventual U متعلق بخانقاه
hempen U متعلق به شاهدانه
our U متعلق بما
hereof U متعلق باین
bridal U متعلق بعروس
hypnic U متعلق بخواب
subscriber's line U خط متعلق به مشترک
alary U متعلق به بال
arcadian U متعلق به ارکاد
adamic U متعلق به ادم
attached U مربوط متعلق
my U متعلق بمن
nonaligned U کشور غیر متعهد از نظرسیاسی کشور غیر وابسته
cloud-cuckoo-land U سرزمین خواب و خیال
occupied territory U سرزمین اشغال شده
homeland U سرزمین پدر و مادر
in iranian territory U در خاک [سرزمین] ایران
homelands U سرزمین ابا و اجدادی
dreamland U سرزمین خواب وخیال
home U سرزمین پدر و مادر
homeland U سرزمین ابا و اجدادی
ornis U کلیه مرغان یک سرزمین
mandated territory U سرزمین تحت قیمومت
eolithic U متعلق به اغاز عصرسنگ
subscriber's loop U حلقه متعلق به مشترک
ci devant U متعلق بدوره سابق
It belongs to him personally. U متعلق بشخص اوست
oversea U متعلق بماوراء دریاها
government owned industries U صنایع متعلق بدولت
waterside U متعلق به کناردریا ساحل
archiepiscopal U متعلق به اسقف بزرگ
acromial U متعلق بنوک شانه
then U متعلق بان زمان
A part of Iranian territory. U بخشی از خاک ( سرزمین) ایران
soil U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
light latitudes U نواحی یا سرزمین دور از خط استوا
soiling U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
shangri U شهر زیبا سرزمین دلخواه
soils U سرزمین مملکت پوشاندن باخاک
to be on the safe side U باقی نباشد
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
stablemate U اسب مسابقه متعلق به یک گروه
proprietary U متعلق به ملاک وابسته به مالک
hostile U متعلق به دشمن خصومت امیز
alar U متعلق به پیوندگاه درخت یابرگ
non-human U غیر متعلق به نژاد انسان
non human U غیر متعلق به نژاد انسان
epigraphical U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
epigraphic U سرلوحهای متعلق به کتیبه یاسرلوحه
accipitrine U متعلق به مرغان شکاری بازمانند
fauna U کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
avifauna U کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
swale U سرزمین گود و مرطوب تلوتلو خوردن
wildernesses U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
wilderness U صحرا سرزمین نامسکون و رام نشده
flora U کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
low priority work U کاری که مهم نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
portfolio entry U قلم متعلق به موجودی اوراق بهادار
quicquid plantatur solo , solo cedit U منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
zoon U هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
this house belong tome U این خانه متعلق بمن است
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
privates U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
transmarine U واقع در انسوی دریا متعلق به ماوراء بحار
libraries U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
commoners U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
associated company U شرکتی که 05درصد سرمایه ان متعلق به دیگری است
commonest U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
library U مجموعهای از برنامه یا بلاکها که متعلق به کسی هستند
common U متعلق بودن به چندین نفر یا برنامه به به همه کس
extra atmospheric U متعلق بفضای بیرون ازجو خارج الجوی
private U متعلق به شخصی یا شرکتی بودن , غیر عمومی
A prophet is not without honour, save in his own c. <proverb> U یک پیامبر را همه جا ارج مى نهند جز در سرزمین و خانه خودش.
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
chain stores U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
chain store U فروشگاه زنجیری فروشگاههای مشابه متعلق به یک شرکت یا کالا
preatorian U وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
encipher U تبدیل متعلق به کد محافظت شده توسط سیستم رمز گذار
country cover diagram U دیاگرام نشان دهنده اجرای عکاسی هوایی در هر کشور دیاگرام پوشش عکاسی هوایی در سطح کشور
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
kame U تپه کوچک متشکله ازسنگ وخاک اب اورد متعلق بدوره یخبندان
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
Recent search history Forum search
1affixation
1where is capital of iran
1یک روز در میان
1The present situation in Afghanistan is quite problematic. The country has very little in the way of existing infrastructure, and no real prospects for economic growth aside from the illegal drug trad
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1کشور پرتقال
1کشور ما سر سبز است
2پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
1afghanistan is my new countery
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com